صفر کردن دوربین (هم محور کردن تفنگ و دوربین)
صفرکردن دوربین
(هم محور کردن سلاح و دوربین)
استیو ادموندسون این موضوع مهم و حیاتی را بررسی میکند: بهترین روش صفر کردن دوربین جدید سلاحتان.
خب، الان شما سلاح و دوربین دلخواهتان را در اختیار دارید. دوربین را با روش صحیح متصل میکنید و حالا کاملا آماده هستید… یا شاید هم نه؟
“عقلت را به کار بینداز، احمق! اول باید دوربین را صفر کنی!” ممکن است این یا عباراتی شبیه به این را از شما بشنوم.
اما آیا ما واقعا از طرز کار آن و تغییراتی که از انتخاب ارتفاع نصب دوربین و نوع ساچمه ایجاد میشود آگاه هستیم؟
من در این متن با استفاده از نمودارهای مختلف به بررسی برخی از رازها و افسانه های پیرامون صفر کردن دوربین، و انتخاب های متعدد پیش روی شما میپردازم؛ تا بهتر متوجه شوید این کارها چه تاثیری بر نتیجه شلیکتان دارند. البته باید یک بار دیگر یادآوری کنم، هیچ روش درست یا غلطی وجود ندارد، آن روشی را که بیش از بقیه مناسب شماست انتخاب کنید.
افسانه: جدولها نشان میدهند که وقتی با یک تفنگ بادی شلیک میکنید، ساچمه ابتدا به سمت بالا رفته و سپس دورتر که می شود شروع به سقوط می کند.
حقیقت: نه این طور نیست! هنگام شلیک با تفنگ بادی ساچمه بلافاصله بعد از خروج از لوله تفنگ، تحت تاثیر دوست عزیزمان جاذبه، فورا (هرچند به مقدار نامحسوس) به سمت زمین کشیده میشود. هرچقدر سرعت ساچمه کمتر شود، تاثیر جاذبه بر آن بیشتر خواهد شد. برای شلیک ساچمه تا فاصله دورتر، شما باید لوله تفنگتان را کمی بالاتر بگیرید. خب، حالا مستقیما به سراغ این نکته می رویم… .
ابتدا، باید یک در کشویی انبار، یا اگر به آن دسترسی ندارید یک تکه کاغذ دیواری به مساحت یک یارد (91 سانتیمتر) پیدا کنید، در وسط آن یک نقطه بگذارید و آن را به یک جعبه مقوایی مناسب بچسبانید. سپس آن را در یک مکان ایمن برای تیراندازی در فاصله ده یاردی (910 سانتیمتری) خود قرار دهید. از دوربین سلاحتان نگاه کنید و نشانه وسط دوربین را روی نقطه تنظیم کرده و شلیک کنید. اگر بسیار خوش شانس باشید در شلیک اول ساچمه مستقیما به نقطه برخورد می کند ولی معمولا این طور نیست، پس چند بار شلیک کنید تا چند تا از ساچمه ها نزدیک هم به یک جا برخورد کنند.
الان باید زاویه (بالا و پایین) و محور (چپ و راست) دوربین را با استفاده از چرخانههای تنظیم کنندهی روی آن میزان کنید تا محل برخورد ساچمهها تقریبا مطابق با نشانه دوربین شود. اگر توانستید ساچمهها را نزدیک به 1 اینچی (2 و نیم سانتیمتری) نقطه شلیک کنید، جعبه را در فاصله 25 یاردی خود قرار داده و دوباره این عمل را تکرار کنید.
در این موقعیت شما دیگر به دقت اهمیت نمی دهید بلکه بیشتر به ثبات شلیک ها توجه میکنید؛ من شخصا در این وضعیت سعی نمیکنم دقیقا به نقطه شلیک کنم، هرچند رو به آن نشانه میگیرم، چون اگر آن بر اثر سوراخ های حاصل از برخورد گلوله از بین برود من نقطه هدف گیریام را از دست خواهم داد.
خب، از اینجا کمی قضیه گران قیمت می شود، چون نه همه ساچمه ها شبیه هم اند، نه همه لوله های تفنگهای بادی – حتی آنهایی که محصول یک تولیدکننده اند! فرض می کنیم شما قبل از صفر کردن دوربین سلاحتان لوله تفنگ را تمیز کرده باشید، حالا نیاز به آن دارید که برندها، وزنها، و سایزهای مختلف ساچمه که در دسترس هستند را امتحان کنید. به این دلیل است که من همیشه پیوستن به باشگاهها را پیشنهاد می کنم، چون حتی خسیس ترین تیراندازها هم حاضر اند حداقل حدود 50 تیر برای تمرین به شما بدهند. ساچمهها در وزنهای مختلفی در دسترساند، از 46/0 گرم (7/2 grains) تا 66/0 گرم (10/3 grains) و حتی سنگین تر، با کالیبر 177. هر چه ساچمه سبکتر باشد اثر جاذبه بر آن کمتر و اثر باد بر آن بیشتر میشود. و برای ساچمههای سنگینتر اثر جاذبه بیشتر و اثر باد کمتر است. ساچمه ها شکل های مختلفی هم دارند، از ساچمههای معمولی با سر صاف برای سوراخ کردن کاغذ، تا ساچمههای با ظاهر خاصتر و دارای قسمت های پلاستیکی.
اولین توصیه من در این مورد استفاده از ساچمههای “دیابلو” (Diablo) (یا کله گنبدی) است، چون آنها سازگارترین نوع برای مسافت های طولانی تر از 13 و نیم متر هستند.
بیشتر مردم از ساچمه های دیابلو با وزن حدود 54/0 گرم (8/4 grains) استفاده می کنند؛ چنان که در بالا می بینید مدلهای مختلفی وجود دارند، با این حال این ساچمهها پرفروشترین هستند. چرا؟ اگر بخواهم ساده بگویم، چون آنها بهترین عملکرد را دارند.
حالا بعد از انتخاب ساچمه ها، گروه های پنج تایی از ساچمه ها را در یک زمان به نقاط مختلف روی جعبه مقوایی شلیک کنید، مانند 6 هدفی که در سمت راست قرار دارند.
چنان که میبینید، الگوی شلیکها روی هدف شماره 3 به صورت یک گروه “بسیار نزدیک به هم” است. این شلیک ها از فاصله 36 متر و 57 سانتیمتری و با سلاح Steyr LG 100 من، با ساچمه های باروتی کالیبر 177 JSB Exact که وزن 54/0 گرمی و ضخامت 53/4 میلیمتری دارند انجام شده است. در حقیقت به تمامی این اهداف با یک اسلحه و با یک نوع تیر شلیک شده! با این حال، در پشت هر بسته تیرهای JSB یک شماره سریال چاپ شده که نشان می دهد به هرکدام از هدف ها با یک بسته متفاوت ساچمه شلیک شده است.
چنان که میبینید، تفاوت گسترده ساچمه ها فقط به خاطر تولید کنندگان متفاوت نیست، بلکه بستههای متفاوت ساچمه از یک تولیدکننده هم با هم تفاوت دارند. منظورم این است که شما باید ساچمه ای پیدا کنید که تفنگ بادیتان آن را دوست داشته باشد و بتوانید با آن به طور دائم ساچمه ها را در دورترین مسافتی که در آن راحت هستید نزدیک به هم شلیک کنید، هنگامی که آن نوع مقدس ساچمه را پیدا کردید، تا جایی که پول دارید از آن ساچمه ها بخرید! یک رول ساچمه حاوی 10 بسته است و من معمولا وقتی ساچمه دلخواهم را پیدا کردم ده رول از آن را می خرم! محاسباتش را خودتان انجام دهید، فقط آن قدر بدانید که تا یک سال مجبورم به جای غذا علف بخورم!
خب حالا باید سالار را صفر کنیم، و قسمت سخت قضیه اینجاست – هرکسی روش خاصی برای صفر کردن دوربین سلاحش دارد، اما مسئله مهمی که باید به آن توجه کنید این است که سلاحتان را در چه مسافتی صفر کنید. اگر شکارچی هستید، تقریبا همیشه در مسافتی که بیشتر شکارهایتان آنجا هستند صفر میکنید. اگر در زمین تیراندازی شلیک می کنید، نقطه صفر کردن ظاهری شما در 25 و نیم متری است، که معمولا قله منحنی حرکت تیر یا نقطه ای که ساچمه واقعا شروع به سقوط میکند است. اگر هم در HFT هستید، دنیا تحت اختیار شماست – هر طور که راحتید این کار را انجام دهید.
در تیراندازی فیلد تارگت، هنگامی که هدف در تیررس شما قرار گرفت اقدام به تنظیم زاویه میکنید. شما مجبورید همیشه با استفاده از نشانه دوربین تیراندازی کنید. پس نشانه دوربینتان باید کاملا تنظیم شده باشد، در غیر این صورت فقط شما را به اشتباه میاندازد.
برای شکار، شما معمولا نشانه را روی بدن شکار مورد نظرتان قرار میدهید، اما برای هدف هایی که نزدیکتر یا دورتر از حد معمول هستند، نشانه را کمی بالاتر از محدوده ی مناسب قتل (kill zone) قرار میدهید، چون تیر باید بالاتر برود یا سقوط کند. (به این عمل hold over میگویند.)
در HFT، گاهی هم نشانه را پایینتر از (kill zone) قرار میدهید، برای هنگامی که تیر به قله منحنی خود (نقطه ماکزیمم مسیر گلوله) میرسد. (به این عمل hold under میگویند.) همچنین، این شیوه باعث میشود تا مطمئن شوید همه هدف هایتان در لنز دوربین و “منطقه خوب” شیشهی لنز (قسمتی که با دقت تراش خورده) متمرکز شده است. همانطور که میدانید دوربینها با بودجه محدود ساخته میشوند، و با توجه به آن، قسمت وسط لنز دوربین با دقت تراش میخورد. به جز در دوربین های گران قیمت، در بقیه دوربین ها قسمت های اطراف لنز خیلی دقیق نیستند. بسته به زاویه شکست نور، ممکن است تصاویر کنارههای لنز تار تر یا واضحتر از وسط لنز باشد. امتحان کنید، از شدت خوب یا بد بودن برخی دوربین ها شگفت زده خواهید شد!
من شخصا ترجیح می دهم در فاصله 40 یاردی (36 متر و 57 سانتی متر) دوربینم را صفر کنم. دلیلش این است که در یک مسیر HFT ترکیب دشوارترین فاصله تعیین مسافت و سخت ترین هدف قابل شکار، یک محدوده ی مناسب قتل (kill zone) به مساحت 25 میلیمتر در فاصله 36 متر و 57 سانتیمتری است. با پایه متوسط و تنظیم بزرگنمایی دوربین به اندازهای که یک kill zone 25 میلیمتری به اندازه یک نقطه نیم میلیمتری در دوربینم پیدا باشد، اگر نشانه دوربین را در وسط نقطه قرار دهم فرقی نمیکند که هدف در 32 متری یا 39 متری من باشد، در هر صورت ساچمه به محدوده مناسب قتل برخورد خواهد کرد. ضمنا این بدان معنی است که من تمام اهدافم با kill zone 15 میلی متری را با قرار دادن نقطه 3ونیم میلیمتری به صورت hold under می توانم هدف قرار دهم. سخت ترین مسافت تیراندازی برای من بین 8 تا 13 یارد (7 متر و سیصد سانتیمتر تا 12 متر) است، اما چون می توانم به راحتی اهداف نزدیکتر را هدف بگیرم مشکلی ایجاد نمی شود. صفر کردن در مسافت 36 متر و 57 سانتی بیانگر این نیز هست که من یک نقطه صفر ابتدایی هم در 11 متری (12 یاردی) دارم که برای صفر کردن سلاحم در حیاط پشتی خانه ام (که از باشگاهم مسافت کمتری دارد) کاملا مناسب است.هنگامی که به تصویر اغراق شده زیر نگاه میکنید، حواستان باشد که دوربین واقعا در چنین زاویهای نصب نمیشود!
خب، بیایید مطالب مهم را مرور کنیم…
ساچمه های سنگینتر هنگام وزش باد تغییر مسیر کمتری دارند اما در مسافتهای طولانی احتمال سقوطشان بیشتر است. برای مقابله با این مشکل، باید از پایهدوربین های بلندتر استفاده کرد که باعث صاف کردن قوس مسیر حرکت تیر و کوتاه کردن نقاط هدف گیری طولانی است. با این حال به یاد داشته باشید که پایه های بلندتر نسبت به کج گرفتن اسلحه حساستر هستند، و در مسافتهای کوتاهتر نقاط هدف گیری بیشتری در اختیار شما قرار میدهند.
ساچمه های سبک بر اثر باد آسانتر تغییر جهت میدهند اما احتمال سقوطشان در مسافتهای طولانی کمتر بوده و قوس مسیر حرکتشان کمتر است. نمیتوان بر باد پیروز شد اما هنگام استفاده از ساچمههای سبک، پایه های دوربین کوتاهتر باعث کم شدن قوس حرکت تیر در مسافت های نزدیک میشوند.
ساچمه های با وزن متوسط پراستفاده ترین ساچمه ها در تیراندازی HFT هستند؛ که معمولا با پایه های متوسط استفاده میشوند، و خوبی های هردو نوع ساچمه را دارند. اگر در مسافتهای کوتاه مشکل دارید از پایه کوتاه و اگر در مسافتهای بلند مشکل دارید از پایه بلند استفاده کنید.
بررسی مورد 1:
«جان» نمی تواند جهت باد را تشخیص دهد و هرچند در زدن مسافت های دور عالی است، در زدن مسافت های نزدیک مشکل دارد.
او بهتر است از پایه کوتاه و ساچمه های سنگینتر استفاده کند.
بررسی مورد 2:
«پاتریشیا» در تشخیص باد و تصورکردن واکنش ساچمه ها در برابر باد بی نظیر است، اما در تعیین مسافت فاصله های دور بسیار ضعیف است.
او بهتر است از پایه های متوسط و گلوله های سبکتر استفاده کند.
بررسی مورد 3:
«آدام» در تشخیص باد افتضاح است و خیلی نزدیکبین است، آن قدر که عینک ته استکانی می زند. او همیشه از دیگران می پرسد که مسافت چقدر است و کدام طرف تفنگ را باید به سمت هدف بگیرد. آدام باید به خاطر امنیت سایر تیراندازها هم که شده به سراغ دومینو برود!
اما… صبر کنید، باز هم هست…
حالا که دوربین را صفر کردید، از انتخاب ساچمه تان راضی هستید و میتوانید آن زنگوله که در مسافت 36 متریتان پشت یک سوراخ ده میلیمتری قرار دارد با هر شلیک به صدا درآورید، چطور است به سراغ مسافت های دیگر بروید؟
برای این که بتوانید امتیازتان از هر شلیک را به یاد نگه دارید، بهتر است یک کارت مسافت درست کنید – کار آسانی است، فقط کمی زمان و حوصله می خواهد… .
ابتدا، روی یک تکه کاغذ تصویری از نشانه دوربین تفنگتان بکشید و آن را همراه با یک خودکار پیش خودتان نگه دارید. سپس روی یک کاغذ یک خط افقی به اندازه یک سوم از سمت پایین بکشید و آن را به جعبه مقواییتان بچسبانید. جعبه را در 7 متر و 30 سانتیمتری قرار دهید. از این به بعد تنها کاری که باید بکنید این است که در یک خط مستقیم شلیک کنید و ببینید ساچمه ها نسبت به خط افقی به کجا میخورند. این کار را در 7 متر و سی سانتیمتری، 8 متری، 9 متری، ده متری، 12 متری، 14 متری، 16 متری، 18 متری، 23 متری، 25 و نیم متری، 27 و نیم متری، 32 متری، 36 و نیم متری، و 41 متری هم انجام دهید. یادتان باشد حتما محل برخوردها را روی کاغذی که همراهتان است علامت بزنید. اگر هوس کردهاید به اهداف واقعی شلیک کنید کمی مسافت ها را افزایش دهید، چون برخی تا 50 متری هم شلیک می کنند. اگر هدف گیریتان را برای اهداف واقعی (در زمین تیراندازی) مورد آزمایش قرار میدهید، یا باید تعداد کلیک ها را بشمارید و یا از موقعیت نشانگر زاویه لوله تفنگ یادداشت برداری کنید تا برای شلیک بعدی دوباره ساچمه را به خط روی کاغذ شلیک کنید.
خب، به هر حال من فقط درباره HFT صحبت میکنم (چون از آن بیش از هر چیز اطلاع دارم)، و به شما اطلاعاتی درباره آنچه از این تمرینات مختصر به دست می آورید خواهم داد.
واضح است که من همه چیز را نسبتا مرتب و منظم کردم و خلاصه و لمینیت شده (به اندازه یک کارت عابربانک) تحویل شما دادم. ولی تا زمانی که بتوانید نقاط هدف گیری تان را به خاطر بسپرید، یک «Range Card یا جدول تراجکتوری» بسیار به شما کمک خواهد کرد. اما یادتان باشد، اگر با چند تفنگ تیراندازی می کنید، استفاده از کارت مسافت ضروری است.
آخرین توصیه من به شما بسیار ساده است: بروید بیرون و تجربه کنید! عضو یک باشگاه شوید و با تیراندازهای دیگر صحبت کنید. تیراندازی واقعا ورزش خوبی است و امکان انجام آن برای همه فراهم است، پیر و جوان، زن و مرد، و حتی تیراندازهایی هستند با معلولیت های مختلف.
امیدوارم که این سه متن، اشتیاق شما را برای رفتن به تیراندازی در هوای آزاد بیشتر کرده باشد. به یاد داشته باشید، نیازی نیست که در اولین شلیک هایتان برنده شوید، بلکه هرچقدر که به تیراندازی ادامه دهید بهبود امتیازها و مهارتهایتان را احساس می کنید. ضمنا نیازی نیست که بهترین تجهیزات را داشته باشید؛ خودروهای فراری جذاب اند اما تقریبا غیر قابل اعتماد، چون احتمال آسیب دیدنشان زیاد است و به نگهداری سخت و پر هزینه نیاز دارند، کاری هم که می کنند این است که شما را از نقطه الف به نقطه ب برسانند، کاری که خودروی ارزانی مثل فورد اسکورت بدون تجملات هم برایتان انجام میدهد. در این ورزش ضرب المثلی هست که می گوید: “مشکل از تجهیزات نیست، بلکه معمولا جناب تیرانداز است که اشتباه می کند”.
صفر کردن دوربین (هم محور کردن تفنگ و دوربین)
اشتراک گذاری