تنفس - هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی تنفس به علت حرکتی که در اثر تنفس ایجاد می شود، تیراندازی دقیق میسر نخواهد بود، مگر آنکه نفس خودتان را نگه دارید. ولی به محض آنکه نفس خودتان را حبس کنید، عملکردهای بدن رو به تحلیل می روند، چون کمبود اکسیژن در بافت های بدن شروع می شود. توانایی عملکرد چشم ها نخست به وسیله ماهیچه ها به دست می آید، بدین صورت که ماهیچه ها به طور نامنظمی منقبض می شوند. احساسی وجود دارد مبنی بر اینکه "من باید نفس بکشم". بدن تلاش می کند تا از خودش محافظت کند. همه این چیزها سبب می شود که شما نتوانید به صورت کنترل شده ای تیراندازی کنید. اگر تنفس برای مدت کوتاهی حبس شود، می توان از این اثرات ناخوشایند دوری کرد. بازدم حدود 10 ثانیه به دراز می کشد، که این زمان کمی بیشتر از زمان دم می باشد. هنگام تنفس، ماهیچه های سینه کشیده می شوند و هنگامی که نفس خود را بیرون می دهید، این ماهیچه ها به حالت استراحت بر می گردند. چون ما مایلیم که در زمان تیراندازی فشار را کاهش دهیم، بنابراین حبس کردن نفس به هنگام بازدم، مطلوب خواهد بود. شکل زیر یک الگوی تنفسی نمونه را نشان می دهد. تنفس - هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی V0 حجم کم یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد ولی نمی توان شش ها را کاملاً خالی کرد. V1 حجم بالای یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد (حالت نفس نفس زدن). تیرانداز هنگامی که نفس بلندتر و عمیق تری می کشد، این سبب می شود که خون سرشار از اکسیژن شود، سپس تنفس عادی پیدا می کند و اجازه می دهد تا هوا به بیرون برود، تا زمانی که قفسه سینه کشش کمتری داشته باشد. سپس تنفس به مدت حدود 10 ثانیه معلق می ماند، این در حالی است که تیر شلیک شده است. نقطه واقعی درنگ کردن، شمار تنفس، عمق تنفس و موارد دیگر، کاملاً شخصی است و بستگی به فیزیولوژی بدن تیرانداز دارد. نکته مهم این است که درنگ کردن در تنفس، بیش از 10 ثانیه ادامه نمی یابد. ترجیح داده می شود که شلیک تیر و دنبال کردن آن در زمانی رخ دهد که این زمان به گونه چشمگیری کمتر است، زمانی که حدود 4 ثانیه است. این کار در زمانی که شرایط خوبی وجود داشته باشد، امکان پذیر است ولی در هوای نامناسب لازم است که از زمان بیشتری استفاده شود. در هر صورت اگر تیر در زمانی شلیک نشود که برای نظم بدنی شما عادی باشد، چند بار نفس بکشید تا خون شما دوباره اکسیژن دریافت کند و سپس این فرآیند را تکرار کنید. لازم است توجه کنید که این به معنای بازدم کامل نیست. بازدم کل که تحت اجبار باشد، وضعیت تحت اجباری است که طی آن شش ها و ماهیچه های قفسه سینه تحت فشار هستند و این به مانند حالت دم کامل می باشد. ولی نقطه ای وجود دارد که طی آن سه چهارم از شش ها پر هستند، حالتی که طی آن هیچ فشاری در قفسه سینه وجود ندارد. شما این موضوع را می توانید تشخیص دهید و آن هنگامی است که نیاز دارید به همان اندازه برای دم یا بازدم بیشتر تلاش کنید. این بهترین حالت برای تیراندازی است و آرام ترین وضعیت بدن می باشد. در واقع این یک حالت بازدم است ولی تحت فشار نیست و این تا زمانی است که روال به صورت طبیعی پیش می رود. ولی باید افزود که تنفس لزوماً منشاء ایجاد خطا نیست. از تنفس می توان برای هدف گیری دقیق نیز استفاده کرد (به بند 3 هدف گیری مراجعه کنید). هدف گیری 1- نقطه طبیعی برای هدف گیری نقطه طبیعی برای هدف گیری یک موضوع مهم در هدف گیری می باشد. این در حالتی است که به هنگام قرار گرفتن در وضعیت مربوطه، بدن شما خودش هدف گیری را انجام می دهد. بنشینید، چشمانتان را ببندید و اندکی تکان بخورید و به ماهیچه های کششی خود استراحت بدهید. اکنون بررسی کنید که تفنگ شما کجا را هدف گیری کرده است. این روش NPA نام دارد (Natural Point of Aim که به معنی نقطه طبیعی برای هدف است). استفاده از این روش بسیار مهم است، چون تیراندازی در راستای NPA به کمترین تلاش ماهیچه ها نیاز دارد، بدین گونه خطاهای تیراندازی به گونه چشمگیری کاسته می شوند. مثلاً شما دقیقاً به جایی شلیک می کنید که به آن می نگرید. توضیح این کار ساده است: اگر هدف در NPA نباشد، شما ناگزیر خواهید بود تا وضعیت بدن خودتان را تنظیم کنید که این کار نیازمند تلاش ماهیچه هایتان می باشد. این کار ناممکن نیست. شما می توانید هر جایی را هدف بگیرید ولی کششی غیر ضروری در ماهیچه های خود خواهید داشت، تفنگ به گونه ایده آلی نگه داشته نخواهد شد و چون شما آغاز به این کار می کنید که بر روی شلیک کردن تمرکز داشته باشید، بدنتان شل می شود و به راستای NPA باز می گردید. ولی اگر کل بدن شما به درستی بر روی هدف متمرکز شود، در هنگام تیراندازی، ماندن در این حالت خیلی آسان تر خواهد بود و اصابت به هدف بسیار دقیق تر انجام خواهد گرفت. 2- هدف گیری به کمک کل بدن بسیاری از تیراندازها پیش از هدف گیری، بزرگ نمائی هدف یاب را کم می کنند تا هدف ها را آسان تر پیدا کنند. شما با این کار می توانید در زمان صرفه جویی کنید ولی این کار سبب خواهد شد که احتمال نادرست بودن وضعیت شما افزایش یابد و نیز اینکه هدف با NPA همتراز نشود. نشستن نیز به تمرین کردن نیاز دارد: به طور ایده آل حتی با بزرگنمائی 50 برابری نیز باید به خوبی به هدف نگاه کنید، بنشینید و به هدف یاب نگاه کنید. برای این کار شما باید از قبل هدف را دیده باشید. حتی اگر بعلاوه رتیکل دقیقاً در وسط نقطه "کیلزون" قرار نداشته باشد، خود هدف باید بی درنگ به وضوح قابل دیدن باشد و بدین گونه ناگزیر نیستید که به دنبال آن بگردید. اگر نیاز دارید که وضعیت خودتان را تغییر دهید، این شانه ها و بازوی شما نیست که نیاز به تنظیم مجدد دارد تا بتوانید رتیکل را دوباره بر روی هدف قرار دهید، بلکه باید بخش هایی از بدن که از سایر بخش ها به زمین نزدیکترند، وضعیتشان تغییرکند (مانند کف پا، زانوها، باسن). توضیح این موضوع آسان است: اگر تفنگ را همراه با بازوی خودتان حرکت دهید، تنها وزنی برابر با 6 تا 8 کیلوگرم را به سمت صحیح خواهید داد که این وزن با کمک ماهیچه ها خیلی راحت به عقب کشیده خواهد شد. در صورتی که هنگام چرخاندن کل بدنتان به سوی هدف، NPA مربوط به وزنی برابر با 60 تا 100 کیلوگرم باید به سمت صحیح داده شود که این کار به راحتی انجام نخواهد شد. در بخش های بعدی، وضعیت های تیراندازی که بسیار دقیق تشریح شده اند، از این اصل سرچشمه گرفته اند: کل بدن باید به سمت صحیح متوجه شود که این کار همراه با کمترین کشش به ماهیچه ها باشد، استخوان ها باید ترجیحاً وزن را به سایر استخوان ها منتقل کنند. تا جایی که ممکن است، باید ماهیچه ها به دور از این روند باشند. بنابراین مهم نیست که اگر لازم باشد، در حالی که نشسته اید، بلند شوید با این که شاید پس از 3-4 ساعت رانندگی خسته هستید، در حالی که آخر سر می توانید برای تیراندازی کردن بنشینید، چون با این کار تضمین می شود که تفنگ را با استخوان بندی خود در دست می گیرید و نه با ماهیچه هایتان. این نوع تفنگ، تفاوت ها را از حالت پایداری برای صفر کردن، فقط تا حدودی پشتیبانی می کند. 3- هدف گیری به کمک تنفس در هنگام تیراندازی، باید موضوع تنفس را از ذهنتان دور کنید؛ ولی این کار نیز می تواند مشکل ساز باشد. ما در فضای بسته و در شرایط استریل تیراندازی نمی کنیم، یک وزش ناگهانی باد می تواند همه چیز را با خود بیاورد، ممکن است یک رشته نخ به درون حوزه دید بیاید و ریتم خوبی را که ایجاد شده است، خراب کند. عاقلانه خواهد بود که از تنفس پرهیز نشود، بلکه از آن به عنوان بهترین مزیت استفاده شود. بازدم آهسته و آرام می تواند به ما کمک کند تا وضعیت بالاتنه خودمان را با دقت تغییر دهیم، بدون آنکه به ماهیچه های کل بدنمان فشاری وارد کنیم، از این رو وضعیت تفنگ به آرامی تغییر خواهد کرد. معمولاً نزدیک شدن به هدف در جهتی انجام می شود که وزن تفنگ ایجاب می کند (در وضعیت ایستاده از بالا تا پایین) و یا جایی که ما وزن بیشتری را قرار می دهیم (از پایین تا بالا، وضعیت نشسته و بر روی زانو). در همه موارد، تأکید بر روی شل شدن ماهیچه ها است و نه سفت کردن ماهیچه هایی که باید تفنگ را به سوی هدف حرکت دهند. تنفس می تواند کمک خیلی خوبی به این موضوع کمک کند. شما در حین نشستن به سادگی می توانید به ماهیچه ها این امکان را بدهید که تفنگ را به سمت هدف بالا ببرید. در هنگام نفس کشیدن می توانید حالت ایستادن (پوسچر) خودتان را کمی شل کنید، طوری که از افتادن خودتان جلوگیری کنید و رتیکل را در محل مربوطه نگه دارید. در خلال ریلکسیشن به ماهیچه هایتان این امکان را می دهید که تفنگ را کمی بیشتر بلند کنند. با نفس کشیدن بیشتر، تفنگ بالا برده می شود. نتیجه کار، حرکتی همراه با کنترل خوب در راستای NPA می باشد که به وسیله ماهیچه های تنه شما انجام می شود، در حین آنکه به صورتی عادی تنفس می کنید. 4- هدف گیری خوب و زیبا امتیاز دهی FT به صورت امتیاز کامل و یا هیچ امتیاز می باشد. امتیاز دهی به گونه ای است که شما ناگزیرید تلاش کنید که بهترین شلیک را انجام دهید . هر ساچمه ای که به کیلزون هدف اصابت کند، به اندازه یک امتیاز ارزش دارد و همه ساچمه هایی که هدر می روند، امتیاز صفر دارند. هنگامی که شما از بابت وزش باد، به اندازه چندین اینچ دور تر از محل "کیلزون" روی هدف نشانه می گیرید، واقعاً مهم نیست که آیا تفنگ شما از نقطه ایده آل تنها به اندازه یک فاصله کوچک دور است و یا اینکه فاصله بیشتری دارد. این لزوماً بدان معنی نیست که شما پیش از تیراندازی نیاز به هدف گیری دقیقی ندارید، بلکه هرگز این انتظار را نداشته باشید که مرکز رتیکل در 55 یاردی متوقف شود. اگر مرکز رتیکل به آرامی در درون یک دایره 5 تا 10 میلیمتری نوسان کند، در صورتی که شلیکِ خوبی انجام شود (همچنین دنبال گیری، هدف گیری دقیق، تخمین درست باد، وضعیت تفنگ و غیره نیز رعایت شود)، اصابت به هدف حتمی خواهد بود. دنبال گیری (Follow Through) با رها شدن هدف، فرآیند هدف گیری و شلیک به پایان نمی رسد. فرآیند حفظ هدف در خلال رها شدن ساچمه و پس از شلیک، دنبال گیری نام دارد. دنبال گیری به ویژه در تیراندازی با تفنگ بادی، اهمیت بسزایی دارد. چون عملکرد تفنگ بادی کاملاً آهسته است، بنابر این پس از چکاندن ماشه، زمانی طول می کشد تا شلیک انجام شود. در تفنگ هایی که باید در ابتدا مسلح شوند، ماشه چخماق تفنگ را آزاد می کند و چخماق به جلو حرکت می کند تا سوپاپ مربوطه را باز کند. این کار سبب می شود که هوا آزاد شود که این خود سبب شتاب دادن به ساچمه در درون لوله تفنگ می شود، این پیش از آن است که ساچمه، کلاهک لوله تفنگ (مازِل) را ترک کند و از نفوذ تیرانداز رها شود. در خلال این دوره زمانی، اگر هدف دچار اختلال شود، شلیک ضعیفی خواهیم داشت. برای دنبال گیری، چندین دلیل روانشناسی وجود دارد. هنگامی که شما تصویر درستی را در چشمی تفنگ می بینید، ماشه را می چکانید ولی انگشتان بی درنگ حرکت نمی کند. پیش از حرکت انگشت، تأخیری به میزان یک دهم ثانیه رخ می دهد که معادل است با زمان واکنش شما. در خلال این دوره زمانی، هدف باید حفظ شود. فرایند شلیک ساچمه نیز به مقداری زمان نیاز دارد (5 تا 12 میلی ثانیه)، ولی این زمان، تنها کسری از زمان واکنش انسان می باشد (که رنج آن از 75 تا 200 میلی ثانیه است). ولی به راستی همه این مطالب برای ما به چه معنی می باشد؟ می دانیم که همه این تست ها، تنها زمان واکنش را نشان می دهند، ولی در صحنه تیراندازی، هم تیراندازهای جوان وجود دارند و هم تیراندازهای مسن، بنابر این می توانیم نتایجی را که به دست آورده ایم، به عنوان میانگین خوبی در نظر بگیریم و نتیجه گیری هایی کلی داشته باشیم: تفنگ ها بسیار سریع تر از آنچه که ما باور داریم، شلیک می کنند. ما بسیار آهسته تر از آنچه که می پنداریم، شلیک می کنیم. مهمترین نکته آن است که بین زمانی که می پنداریم شلیک کرده ایم و زمانی که واقعاً شلیک می کنیم، 120 میلی ثانیه فاصله است که این حدود 120 برابر بزرگ تر از زمان قفل شدن برای یک تفنگ متوسط می باشد. این مطلب دو موضوع را پیشنهاد می دهد: تلاش زیاد برای کاهش زمانِ 1 یا 2 میلی ثانیه ایِ قفل شدن، کارآیی چندانی ندارد. انجام دادن دنبال گیری، تأثیر بسیار چشمگیری دارد. همچنین تفنگ توسط برخی از ماهیچه ها به گونه ای نگه داشته می شود که باید در همان وضعیت باقی بماند، و این تا زمانی است که ساچمه تفنگ را ترک کند. بدون دنبال گیری، این احتمال هست که ماهیچه های نگهدارنده تفنگ، در کسری از ثانیه شل شوند و پیش از آنکه ساچمه، کلاهکِ لوله تفنگ را ترک کند، تفنگ حرکت کند و شلیک نامناسبی انجام شود. دنبال گیری خوب را می توان با حفظ هدف گیری تفنگ به مدت حدود 1 ثانیه به دست آورد که این پس از چکاندن ماشه است. این زمان بیش از حد مورد نیاز است، برای آنکه اجازه داده شود تا ساچمه تفنگ را ترک کند. برخی از تیراندازها از دوره های زمانی بیشتری استفاده می کنند که این دوره زمانی تا حدود 3 ثانیه نیز می رسد. به نظر می رسد که این زمان خوبی باشد ولی در عمل، سبب به هدر رفتن انرژی می شود. این موضوع اهمیت زیادی دارد که آگاه باشید شما همیشه باید دنبال گیری را انجام دهید! و بهتر است که از زمان مورد نیاز، یک ثانیه زمان بیشتری داشته باشید تا اینکه یک دهم ثانیه زمان کمتری داشته باشید... آن تک ثانیه در یک محیط رقابتی ضمن آنکه نگران کننده است، می تواند به میزان زیادی برای شما کاهش یابد، پس ممکن است ساچمه همچنان در لوله تفنگ باشد. اگر یک سوپاپ 2 ثانیه ای در روال عادی کار خود قرار دهید، ایمنی بیشتری خواهید داشت: شلیک، یک، دو و سپس تفنگ خود را پایین بیاورید. یا اینکه می توانید دنبال گیری را به نتیجه شلیک ها متصل کنید: تنها هنگامی تفنگ را پایین بگذارید که ببینید هدف می افتد و یا صدای ساچمه ای را که به خطا رفته است، شنیده باشید. حتی اگر تیرتان به خطا رود، باز هم دنبال گیری می تواند اطلاعات سودمندی را به شما بدهد. مثلاً این اطلاعات که تیراندازی ضعیفی داشته اید یا اینکه شلیک عالی بوده است ولی وزش باد را به درستی برآورد نکرده اید. دنبال گیری را می توان با یک تفنگ اسپرینگ به خوبی تمرین کرد. در اینجا فرآیند تیراندازی کندتر است و تفنگ نیز حرکت بیشتری دارد. بنابر این هر گونه خطای مربوط به دنبال گیری، بزرگتر دیده می شود (به این دلیل که تیراندازی با تفنگ های اسپرینگ، دشوارتر است). بخش دیگری از دنبال گیری، بخش روانشناسانه است. این کافی نیست که تفنگ به صورت فیزیکی در وضعیتی نگهداری شود که با آن شلیک می شود. حتی اگر نتایج کاملی نیز به دست آمده باشد، باید تمرکز بر روی تیراندازی ادامه یابد. اگر در خلال چکاندن ماشه، توجه خودتان را به حرکت کلاهک لوله تفنگ ادامه دهید، می توانید اطلاعات با ارزشی را درباره کیفیت تیر به دست آورید. این کار سبب می شود که در تیرهای بعدی، بازخوردی از تکنیک به کار رفته داشته باشید. به هنگام تصمیم گیری، بسیار مهم است که چه هنگامی تصحیحات جزئی انجام می دهید، چون اینها می توانند بر اساس اطلاعات مربوط به تیرهایی باشد که به نظر شما از نظر تکنیکی، تیرهای خوبی هستند.
تنفس – هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی

تنفس – هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی

تنفس

به علت حرکتی که در اثر تنفس ایجاد می شود، تیراندازی دقیق میسر نخواهد بود، مگر آنکه نفس خودتان را نگه دارید. ولی به محض آنکه نفس خودتان را حبس کنید، عملکردهای بدن رو به تحلیل می روند، چون کمبود اکسیژن در بافت های بدن شروع می شود. توانایی عملکرد چشم ها نخست به وسیله ماهیچه ها به دست می آید، بدین صورت که ماهیچه ها به طور نامنظمی منقبض می شوند. احساسی وجود دارد مبنی بر اینکه “من باید نفس بکشم”. بدن تلاش می کند تا از خودش محافظت کند. همه این چیزها سبب می شود که شما نتوانید به صورت کنترل شده ای تیراندازی کنید. اگر تنفس برای مدت کوتاهی حبس شود، می توان از این اثرات ناخوشایند دوری کرد. بازدم حدود 10 ثانیه به دراز می کشد، که این زمان کمی بیشتر از زمان دم می باشد. هنگام تنفس، ماهیچه های سینه کشیده می شوند و هنگامی که نفس خود را بیرون می دهید، این ماهیچه ها به حالت استراحت بر می گردند. چون ما مایلیم که در زمان تیراندازی فشار را کاهش دهیم، بنابراین حبس کردن نفس به هنگام بازدم، مطلوب خواهد بود. شکل زیر یک الگوی تنفسی نمونه را نشان می دهد.

تنفس - هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی     تنفس  به علت حرکتی که در اثر تنفس ایجاد می شود، تیراندازی دقیق میسر نخواهد بود، مگر آنکه نفس خودتان را نگه دارید. ولی به محض آنکه نفس خودتان را حبس کنید، عملکردهای بدن رو به تحلیل می روند، چون کمبود اکسیژن در بافت های بدن شروع می شود. توانایی عملکرد چشم ها نخست به وسیله ماهیچه ها به دست می آید، بدین صورت که ماهیچه ها به طور نامنظمی منقبض می شوند. احساسی وجود دارد مبنی بر اینکه "من باید نفس بکشم". بدن تلاش می کند تا از خودش محافظت کند. همه این چیزها سبب می شود که شما نتوانید به صورت کنترل شده ای تیراندازی کنید. اگر تنفس برای مدت کوتاهی حبس شود، می توان از این اثرات ناخوشایند دوری کرد. بازدم حدود 10 ثانیه به دراز می کشد، که این زمان کمی بیشتر از زمان دم می باشد. هنگام تنفس، ماهیچه های سینه کشیده می شوند و هنگامی که نفس خود را بیرون می دهید، این ماهیچه ها به حالت استراحت بر می گردند. چون ما مایلیم که در زمان تیراندازی فشار را کاهش دهیم، بنابراین حبس کردن نفس به هنگام بازدم، مطلوب خواهد بود. شکل زیر یک الگوی تنفسی نمونه را نشان می دهد.  تنفس - هدفگیری و دنبال گیری در تیراندازی  V0 حجم کم یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد ولی نمی توان شش ها را کاملاً خالی کرد.  V1 حجم بالای یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد (حالت نفس نفس زدن).  تیرانداز هنگامی که نفس بلندتر و عمیق تری می کشد، این سبب می شود که خون سرشار از اکسیژن شود، سپس تنفس عادی پیدا می کند و اجازه می دهد تا هوا به بیرون برود، تا زمانی که قفسه سینه کشش کمتری داشته باشد. سپس تنفس به مدت حدود 10 ثانیه معلق می ماند، این در حالی است که تیر شلیک شده است. نقطه واقعی درنگ کردن، شمار تنفس، عمق تنفس و موارد دیگر، کاملاً شخصی است و بستگی به فیزیولوژی بدن تیرانداز دارد. نکته مهم این است که درنگ کردن در تنفس، بیش از 10 ثانیه ادامه نمی یابد. ترجیح داده می شود که شلیک تیر و دنبال کردن آن در زمانی رخ دهد که این زمان به گونه چشمگیری کمتر است، زمانی که حدود 4 ثانیه است. این کار در زمانی که شرایط خوبی وجود داشته باشد، امکان پذیر است ولی در هوای نامناسب لازم است که از زمان بیشتری استفاده شود. در هر صورت اگر تیر در زمانی شلیک نشود که برای نظم بدنی شما عادی باشد، چند بار نفس بکشید تا خون شما دوباره اکسیژن دریافت کند و سپس این فرآیند را تکرار کنید.  لازم است توجه کنید که این به معنای بازدم کامل نیست. بازدم کل که تحت اجبار باشد، وضعیت تحت اجباری است که طی آن شش ها و ماهیچه های قفسه سینه تحت فشار هستند و این به مانند حالت دم کامل می باشد. ولی نقطه ای وجود دارد که طی آن سه چهارم از شش ها پر هستند، حالتی که طی آن هیچ فشاری در قفسه سینه وجود ندارد. شما این موضوع را می توانید تشخیص دهید و آن هنگامی است که نیاز دارید به همان اندازه برای دم یا بازدم بیشتر تلاش کنید. این بهترین حالت برای تیراندازی است و آرام ترین وضعیت بدن می باشد. در واقع این یک حالت بازدم است ولی تحت فشار نیست و این تا زمانی است که روال به صورت طبیعی پیش می رود. ولی باید افزود که تنفس لزوماً منشاء ایجاد خطا نیست. از تنفس می توان برای هدف گیری دقیق نیز استفاده کرد (به بند 3 هدف گیری مراجعه کنید).      هدف گیری  1- نقطه طبیعی برای هدف گیری  نقطه طبیعی برای هدف گیری یک موضوع مهم در هدف گیری می باشد. این در حالتی است که به هنگام قرار گرفتن در وضعیت مربوطه، بدن شما خودش هدف گیری را انجام می دهد. بنشینید، چشمانتان را ببندید و اندکی تکان بخورید و به ماهیچه های کششی خود استراحت بدهید. اکنون بررسی کنید که تفنگ شما کجا را هدف گیری کرده است. این روش NPA نام دارد (Natural Point of Aim که به معنی نقطه طبیعی برای هدف است).  استفاده از این روش بسیار مهم است، چون تیراندازی در راستای NPA به کمترین تلاش ماهیچه ها نیاز دارد، بدین گونه خطاهای تیراندازی به گونه چشمگیری کاسته می شوند. مثلاً شما دقیقاً به جایی شلیک می کنید که به آن می نگرید. توضیح این کار ساده است: اگر هدف در NPA نباشد، شما ناگزیر خواهید بود تا وضعیت بدن خودتان را تنظیم کنید که این کار نیازمند تلاش ماهیچه هایتان می باشد. این کار ناممکن نیست. شما می توانید هر جایی را هدف بگیرید ولی کششی غیر ضروری در ماهیچه های خود خواهید داشت، تفنگ به گونه ایده آلی نگه داشته نخواهد شد و چون شما آغاز به این کار می کنید که بر روی شلیک کردن تمرکز داشته باشید، بدنتان شل می شود و به راستای NPA باز می گردید. ولی اگر کل بدن شما به درستی بر روی هدف متمرکز شود، در هنگام تیراندازی، ماندن در این حالت خیلی آسان تر خواهد بود و اصابت به هدف بسیار دقیق تر انجام خواهد گرفت.  2- هدف گیری به کمک کل بدن  بسیاری از تیراندازها پیش از هدف گیری، بزرگ نمائی هدف یاب را کم می کنند تا هدف ها را آسان تر پیدا کنند. شما با این کار می توانید در زمان صرفه جویی کنید ولی این کار سبب خواهد شد که احتمال نادرست بودن وضعیت شما افزایش یابد و نیز اینکه هدف با NPA همتراز نشود. نشستن نیز به تمرین کردن نیاز دارد: به طور ایده آل حتی با بزرگنمائی 50 برابری نیز باید به خوبی به هدف نگاه کنید، بنشینید و به هدف یاب نگاه کنید. برای این کار شما باید از قبل هدف را دیده باشید. حتی اگر بعلاوه رتیکل دقیقاً در وسط نقطه "کیلزون" قرار نداشته باشد، خود هدف باید بی درنگ به وضوح قابل دیدن باشد و  بدین گونه ناگزیر نیستید که به دنبال آن بگردید.  اگر نیاز دارید که وضعیت خودتان را تغییر دهید، این شانه ها و بازوی شما نیست که نیاز به تنظیم مجدد دارد تا بتوانید رتیکل را دوباره بر روی هدف قرار دهید، بلکه باید بخش هایی از بدن که از سایر بخش ها به زمین نزدیکترند، وضعیتشان تغییرکند (مانند کف پا، زانوها، باسن). توضیح این موضوع آسان است: اگر تفنگ را همراه با بازوی خودتان حرکت دهید، تنها وزنی برابر با 6 تا 8 کیلوگرم را به سمت صحیح خواهید داد که این وزن با کمک ماهیچه ها خیلی راحت به عقب کشیده خواهد شد. در صورتی که هنگام چرخاندن کل بدنتان به سوی هدف، NPA مربوط به وزنی برابر با 60 تا 100 کیلوگرم باید به سمت صحیح داده شود که این کار به راحتی انجام نخواهد شد.  در بخش های بعدی، وضعیت های تیراندازی که بسیار دقیق تشریح شده اند، از این اصل سرچشمه گرفته اند: کل بدن باید به سمت صحیح متوجه شود که این کار همراه با کمترین کشش به ماهیچه ها باشد، استخوان ها باید ترجیحاً وزن را به سایر استخوان ها منتقل کنند. تا جایی که ممکن است، باید ماهیچه ها به دور از این روند باشند. بنابراین مهم نیست که اگر لازم باشد، در حالی که نشسته اید، بلند شوید با این که شاید پس از 3-4 ساعت رانندگی خسته هستید، در حالی که آخر سر می توانید برای تیراندازی کردن بنشینید، چون با این کار تضمین می شود که تفنگ را با استخوان بندی خود در دست می گیرید و نه با ماهیچه هایتان. این نوع تفنگ، تفاوت ها را از حالت پایداری برای صفر کردن، فقط تا حدودی پشتیبانی می کند.   3- هدف گیری به کمک تنفس  در هنگام تیراندازی، باید موضوع تنفس را از ذهنتان دور کنید؛ ولی این کار نیز می تواند مشکل ساز باشد.        ما در فضای بسته و در شرایط استریل تیراندازی نمی کنیم، یک وزش ناگهانی باد می تواند همه چیز را با خود بیاورد، ممکن است یک رشته نخ به درون حوزه دید بیاید و ریتم خوبی را که ایجاد شده است، خراب کند. عاقلانه خواهد بود که از تنفس پرهیز نشود، بلکه از آن به عنوان بهترین مزیت استفاده شود. بازدم آهسته و آرام می تواند به ما کمک کند تا وضعیت بالاتنه خودمان را با دقت تغییر دهیم، بدون آنکه به ماهیچه های کل بدنمان فشاری وارد کنیم، از این رو وضعیت تفنگ به آرامی تغییر خواهد کرد.  معمولاً نزدیک شدن به هدف در جهتی انجام می شود که وزن تفنگ ایجاب می کند (در وضعیت ایستاده از بالا تا پایین) و یا جایی که ما وزن بیشتری را قرار می دهیم (از پایین تا بالا، وضعیت نشسته و بر روی زانو). در همه موارد، تأکید بر روی شل شدن ماهیچه ها است و نه سفت کردن ماهیچه هایی که باید تفنگ را به سوی هدف حرکت دهند.  تنفس می تواند کمک خیلی خوبی به این موضوع کمک کند. شما در حین نشستن به سادگی می توانید            به ماهیچه ها این امکان را بدهید که تفنگ را به سمت هدف بالا ببرید. در هنگام نفس کشیدن می توانید حالت ایستادن (پوسچر) خودتان را کمی شل کنید، طوری که از افتادن خودتان جلوگیری کنید و رتیکل را در محل مربوطه نگه دارید. در خلال ریلکسیشن به ماهیچه هایتان این امکان را می دهید که تفنگ را کمی بیشتر بلند کنند. با نفس کشیدن بیشتر، تفنگ بالا برده می شود. نتیجه کار، حرکتی همراه با کنترل خوب در راستای NPA می باشد که به وسیله ماهیچه های تنه شما انجام می شود، در حین آنکه  به صورتی عادی تنفس می کنید.   4- هدف گیری خوب و زیبا  امتیاز دهی FT به صورت امتیاز کامل و یا هیچ امتیاز می باشد. امتیاز دهی به گونه ای است که شما ناگزیرید تلاش کنید که بهترین شلیک را انجام دهید . هر ساچمه ای که به کیلزون هدف اصابت کند، به اندازه یک امتیاز ارزش دارد و همه ساچمه هایی که هدر می روند، امتیاز صفر دارند. هنگامی که شما از بابت وزش باد، به اندازه چندین اینچ دور تر از محل "کیلزون" روی هدف نشانه می گیرید، واقعاً مهم نیست که آیا تفنگ شما از نقطه ایده آل تنها به اندازه یک فاصله کوچک دور است و یا اینکه فاصله بیشتری دارد. این لزوماً بدان معنی نیست که شما پیش از تیراندازی نیاز به هدف گیری دقیقی ندارید، بلکه هرگز این انتظار را نداشته باشید که مرکز رتیکل در 55 یاردی متوقف شود. اگر مرکز رتیکل به آرامی در درون یک دایره 5 تا 10 میلیمتری نوسان کند، در صورتی که شلیکِ خوبی انجام شود (همچنین دنبال گیری، هدف گیری دقیق، تخمین درست باد، وضعیت تفنگ و غیره نیز رعایت شود)، اصابت به هدف حتمی خواهد بود.     دنبال گیری (Follow Through)  با رها شدن هدف، فرآیند هدف گیری و شلیک به پایان نمی رسد. فرآیند حفظ هدف در خلال رها شدن ساچمه  و پس از شلیک، دنبال گیری نام دارد.  دنبال گیری به ویژه در تیراندازی با تفنگ بادی، اهمیت بسزایی دارد. چون عملکرد تفنگ بادی کاملاً آهسته است، بنابر این پس از چکاندن ماشه، زمانی طول می کشد تا شلیک انجام شود. در تفنگ هایی که  باید در ابتدا مسلح شوند، ماشه چخماق تفنگ را آزاد می کند و چخماق به جلو حرکت می کند تا سوپاپ مربوطه را باز کند. این کار سبب می شود که هوا آزاد شود که این خود سبب شتاب دادن به ساچمه در درون لوله تفنگ می شود، این پیش از آن است که ساچمه، کلاهک لوله تفنگ (مازِل) را ترک کند و از نفوذ تیرانداز رها شود. در خلال این دوره زمانی، اگر هدف دچار اختلال شود، شلیک ضعیفی خواهیم داشت.  برای دنبال گیری، چندین دلیل روانشناسی وجود دارد. هنگامی که شما تصویر درستی را در چشمی تفنگ می بینید، ماشه را می چکانید ولی انگشتان بی درنگ حرکت نمی کند. پیش از حرکت انگشت، تأخیری       به میزان یک دهم ثانیه رخ می دهد که معادل است با زمان واکنش شما. در خلال این دوره زمانی، هدف باید حفظ شود.  فرایند شلیک ساچمه نیز به مقداری زمان نیاز دارد (5 تا 12 میلی ثانیه)، ولی این زمان، تنها کسری از زمان واکنش انسان می باشد (که رنج آن از 75 تا 200 میلی ثانیه است).  ولی به راستی همه این مطالب برای ما به چه معنی می باشد؟ می دانیم که همه این تست ها، تنها زمان واکنش را نشان می دهند، ولی در صحنه تیراندازی، هم تیراندازهای جوان وجود دارند و هم تیراندازهای مسن، بنابر این می توانیم نتایجی را که به دست آورده ایم، به عنوان میانگین خوبی در نظر بگیریم و نتیجه گیری هایی کلی داشته باشیم:  تفنگ ها بسیار سریع تر از آنچه که ما باور داریم، شلیک می کنند. ما بسیار آهسته تر از آنچه که می پنداریم، شلیک می کنیم.  مهمترین نکته آن است که بین زمانی که می پنداریم شلیک کرده ایم و زمانی که واقعاً شلیک می کنیم، 120 میلی ثانیه فاصله است که این حدود 120 برابر بزرگ تر از زمان قفل شدن برای یک تفنگ متوسط می باشد. این مطلب دو موضوع را پیشنهاد می دهد:  تلاش زیاد برای کاهش زمانِ 1 یا 2 میلی ثانیه ایِ قفل شدن، کارآیی چندانی ندارد. انجام دادن دنبال گیری، تأثیر بسیار چشمگیری دارد.  همچنین تفنگ توسط برخی از ماهیچه ها به گونه ای نگه داشته می شود که باید در همان وضعیت باقی بماند، و این تا زمانی است که ساچمه تفنگ را ترک کند. بدون دنبال گیری، این احتمال هست که ماهیچه های نگهدارنده تفنگ، در کسری از ثانیه شل شوند و پیش از آنکه ساچمه، کلاهکِ لوله تفنگ را ترک کند، تفنگ حرکت کند و شلیک نامناسبی انجام شود.  دنبال گیری خوب را می توان با حفظ هدف گیری تفنگ به مدت حدود 1 ثانیه به دست آورد که این      پس از چکاندن ماشه است. این زمان بیش از حد مورد نیاز است، برای آنکه اجازه داده شود تا ساچمه تفنگ را ترک کند. برخی از تیراندازها از دوره های زمانی بیشتری استفاده می کنند که این دوره زمانی تا حدود 3 ثانیه نیز می رسد. به نظر می رسد که این زمان خوبی باشد ولی در عمل، سبب به هدر رفتن انرژی می شود.  این موضوع اهمیت زیادی دارد که آگاه باشید شما همیشه باید دنبال گیری را انجام دهید!  و بهتر است که از زمان مورد نیاز، یک ثانیه زمان بیشتری داشته باشید تا اینکه یک دهم ثانیه زمان کمتری داشته باشید... آن تک ثانیه در یک محیط رقابتی ضمن آنکه نگران کننده است، می تواند به میزان زیادی برای شما کاهش یابد، پس ممکن است ساچمه همچنان در لوله تفنگ باشد. اگر یک سوپاپ 2 ثانیه ای در روال عادی کار خود قرار دهید، ایمنی بیشتری خواهید داشت: شلیک، یک، دو و سپس تفنگ خود را پایین بیاورید. یا اینکه می توانید دنبال گیری را به نتیجه شلیک ها متصل کنید: تنها هنگامی تفنگ را پایین بگذارید که ببینید هدف می افتد و یا صدای ساچمه ای را که به خطا رفته است، شنیده باشید. حتی اگر تیرتان به خطا رود، باز هم دنبال گیری می تواند اطلاعات سودمندی را به شما بدهد. مثلاً این اطلاعات که تیراندازی ضعیفی داشته اید یا اینکه شلیک عالی بوده است ولی وزش باد را به درستی برآورد نکرده اید. دنبال گیری را می توان با یک تفنگ اسپرینگ به خوبی تمرین کرد. در اینجا فرآیند تیراندازی کندتر است و تفنگ نیز حرکت بیشتری دارد. بنابر این هر گونه خطای مربوط به دنبال گیری، بزرگتر دیده می شود (به این دلیل که تیراندازی با تفنگ های اسپرینگ، دشوارتر است).  بخش دیگری از دنبال گیری، بخش روانشناسانه است. این کافی نیست که تفنگ به صورت فیزیکی در وضعیتی نگهداری شود که با آن شلیک می شود. حتی اگر نتایج کاملی نیز به دست آمده باشد، باید تمرکز بر روی تیراندازی ادامه یابد.  اگر در خلال چکاندن ماشه، توجه خودتان را به حرکت کلاهک لوله تفنگ ادامه دهید، می توانید اطلاعات با ارزشی را درباره کیفیت تیر به دست آورید. این کار سبب می شود که در تیرهای بعدی، بازخوردی از تکنیک به کار رفته داشته باشید. به هنگام تصمیم گیری، بسیار مهم است که چه هنگامی تصحیحات جزئی انجام می دهید، چون اینها می توانند بر اساس اطلاعات مربوط به تیرهایی باشد که به نظر شما از نظر تکنیکی، تیرهای خوبی هستند.

V0 حجم کم یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد ولی نمی توان شش ها را کاملاً خالی کرد.

V1 حجم بالای یک تنفس عادی است. می توان تنفس بیشتری انجام داد (حالت نفس نفس زدن).

تیرانداز هنگامی که نفس بلندتر و عمیق تری می کشد، این سبب می شود که خون سرشار از اکسیژن شود، سپس تنفس عادی پیدا می کند و اجازه می دهد تا هوا به بیرون برود، تا زمانی که قفسه سینه کشش کمتری داشته باشد. سپس تنفس به مدت حدود 10 ثانیه معلق می ماند، این در حالی است که تیر شلیک شده است. نقطه واقعی درنگ کردن، شمار تنفس، عمق تنفس و موارد دیگر، کاملاً شخصی است و بستگی به فیزیولوژی بدن تیرانداز دارد. نکته مهم این است که درنگ کردن در تنفس، بیش از 10 ثانیه ادامه نمی یابد. ترجیح داده می شود که شلیک تیر و دنبال کردن آن در زمانی رخ دهد که این زمان به گونه چشمگیری کمتر است، زمانی که حدود 4 ثانیه است. این کار در زمانی که شرایط خوبی وجود داشته باشد، امکان پذیر است ولی در هوای نامناسب لازم است که از زمان بیشتری استفاده شود. در هر صورت اگر تیر در زمانی شلیک نشود که برای نظم بدنی شما عادی باشد، چند بار نفس بکشید تا خون شما دوباره اکسیژن دریافت کند و سپس این فرآیند را تکرار کنید.

لازم است توجه کنید که این به معنای بازدم کامل نیست. بازدم کل که تحت اجبار باشد، وضعیت تحت اجباری است که طی آن شش ها و ماهیچه های قفسه سینه تحت فشار هستند و این به مانند حالت دم کامل می باشد. ولی نقطه ای وجود دارد که طی آن سه چهارم از شش ها پر هستند، حالتی که طی آن هیچ فشاری در قفسه سینه وجود ندارد. شما این موضوع را می توانید تشخیص دهید و آن هنگامی است که نیاز دارید به همان اندازه برای دم یا بازدم بیشتر تلاش کنید. این بهترین حالت برای تیراندازی است و آرام ترین وضعیت بدن می باشد. در واقع این یک حالت بازدم است ولی تحت فشار نیست و این تا زمانی است که روال به صورت طبیعی پیش می رود. ولی باید افزود که تنفس لزوماً منشاء ایجاد خطا نیست. از تنفس می توان برای هدف گیری دقیق نیز استفاده کرد (به بند 3 هدف گیری مراجعه کنید).

 هدف گیری

1- نقطه طبیعی برای هدف گیری

نقطه طبیعی برای هدف گیری یک موضوع مهم در هدف گیری می باشد. این در حالتی است که به هنگام قرار گرفتن در وضعیت مربوطه، بدن شما خودش هدف گیری را انجام می دهد. بنشینید، چشمانتان را ببندید و اندکی تکان بخورید و به ماهیچه های کششی خود استراحت بدهید. اکنون بررسی کنید که تفنگ شما کجا را هدف گیری کرده است. این روش NPA نام دارد (Natural Point of Aim که به معنی نقطه طبیعی برای هدف است).

استفاده از این روش بسیار مهم است، چون تیراندازی در راستای NPA به کمترین تلاش ماهیچه ها نیاز دارد، بدین گونه خطاهای تیراندازی به گونه چشمگیری کاسته می شوند. مثلاً شما دقیقاً به جایی شلیک می کنید که به آن می نگرید. توضیح این کار ساده است: اگر هدف در NPA نباشد، شما ناگزیر خواهید بود تا وضعیت بدن خودتان را تنظیم کنید که این کار نیازمند تلاش ماهیچه هایتان می باشد. این کار ناممکن نیست. شما می توانید هر جایی را هدف بگیرید ولی کششی غیر ضروری در ماهیچه های خود خواهید داشت، تفنگ به گونه ایده آلی نگه داشته نخواهد شد و چون شما آغاز به این کار می کنید که بر روی شلیک کردن تمرکز داشته باشید، بدنتان شل می شود و به راستای NPA باز می گردید. ولی اگر کل بدن شما به درستی بر روی هدف متمرکز شود، در هنگام تیراندازی، ماندن در این حالت خیلی آسان تر خواهد بود و اصابت به هدف بسیار دقیق تر انجام خواهد گرفت.

2- هدف گیری به کمک کل بدن

بسیاری از تیراندازها پیش از هدف گیری، بزرگ نمائی هدف یاب را کم می کنند تا هدف ها را آسان تر پیدا کنند. شما با این کار می توانید در زمان صرفه جویی کنید ولی این کار سبب خواهد شد که احتمال نادرست بودن وضعیت شما افزایش یابد و نیز اینکه هدف با NPA همتراز نشود. نشستن نیز به تمرین کردن نیاز دارد: به طور ایده آل حتی با بزرگنمائی 50 برابری نیز باید به خوبی به هدف نگاه کنید، بنشینید و به هدف یاب نگاه کنید. برای این کار شما باید از قبل هدف را دیده باشید. حتی اگر بعلاوه رتیکل دقیقاً در وسط نقطه “کیلزون” قرار نداشته باشد، خود هدف باید بی درنگ به وضوح قابل دیدن باشد و  بدین گونه ناگزیر نیستید که به دنبال آن بگردید.

اگر نیاز دارید که وضعیت خودتان را تغییر دهید، این شانه ها و بازوی شما نیست که نیاز به تنظیم مجدد دارد تا بتوانید رتیکل را دوباره بر روی هدف قرار دهید، بلکه باید بخش هایی از بدن که از سایر بخش ها به زمین نزدیکترند، وضعیتشان تغییرکند (مانند کف پا، زانوها، باسن). توضیح این موضوع آسان است: اگر تفنگ را همراه با بازوی خودتان حرکت دهید، تنها وزنی برابر با 6 تا 8 کیلوگرم را به سمت صحیح خواهید داد که این وزن با کمک ماهیچه ها خیلی راحت به عقب کشیده خواهد شد. در صورتی که هنگام چرخاندن کل بدنتان به سوی هدف، NPA مربوط به وزنی برابر با 60 تا 100 کیلوگرم باید به سمت صحیح داده شود که این کار به راحتی انجام نخواهد شد.

در بخش های بعدی، وضعیت های تیراندازی که بسیار دقیق تشریح شده اند، از این اصل سرچشمه گرفته اند: کل بدن باید به سمت صحیح متوجه شود که این کار همراه با کمترین کشش به ماهیچه ها باشد، استخوان ها باید ترجیحاً وزن را به سایر استخوان ها منتقل کنند. تا جایی که ممکن است، باید ماهیچه ها به دور از این روند باشند. بنابراین مهم نیست که اگر لازم باشد، در حالی که نشسته اید، بلند شوید با این که شاید پس از 3-4 ساعت رانندگی خسته هستید، در حالی که آخر سر می توانید برای تیراندازی کردن بنشینید، چون با این کار تضمین می شود که تفنگ را با استخوان بندی خود در دست می گیرید و نه با ماهیچه هایتان. این نوع تفنگ، تفاوت ها را از حالت پایداری برای صفر کردن، فقط تا حدودی پشتیبانی می کند.

3- هدف گیری به کمک تنفس

در هنگام تیراندازی، باید موضوع تنفس را از ذهنتان دور کنید؛ ولی این کار نیز می تواند مشکل ساز باشد.        ما در فضای بسته و در شرایط استریل تیراندازی نمی کنیم، یک وزش ناگهانی باد می تواند همه چیز را با خود بیاورد، ممکن است یک رشته نخ به درون حوزه دید بیاید و ریتم خوبی را که ایجاد شده است، خراب کند. عاقلانه خواهد بود که از تنفس پرهیز نشود، بلکه از آن به عنوان بهترین مزیت استفاده شود. بازدم آهسته و آرام می تواند به ما کمک کند تا وضعیت بالاتنه خودمان را با دقت تغییر دهیم، بدون آنکه به ماهیچه های کل بدنمان فشاری وارد کنیم، از این رو وضعیت تفنگ به آرامی تغییر خواهد کرد.

معمولاً نزدیک شدن به هدف در جهتی انجام می شود که وزن تفنگ ایجاب می کند (در وضعیت ایستاده از بالا تا پایین) و یا جایی که ما وزن بیشتری را قرار می دهیم (از پایین تا بالا، وضعیت نشسته و بر روی زانو). در همه موارد، تأکید بر روی شل شدن ماهیچه ها است و نه سفت کردن ماهیچه هایی که باید تفنگ را به سوی هدف حرکت دهند.

تنفس می تواند کمک خیلی خوبی به این موضوع کمک کند. شما در حین نشستن به سادگی می توانید            به ماهیچه ها این امکان را بدهید که تفنگ را به سمت هدف بالا ببرید. در هنگام نفس کشیدن می توانید حالت ایستادن (پوسچر) خودتان را کمی شل کنید، طوری که از افتادن خودتان جلوگیری کنید و رتیکل را در محل مربوطه نگه دارید. در خلال ریلکسیشن به ماهیچه هایتان این امکان را می دهید که تفنگ را کمی بیشتر بلند کنند. با نفس کشیدن بیشتر، تفنگ بالا برده می شود. نتیجه کار، حرکتی همراه با کنترل خوب در راستای NPA می باشد که به وسیله ماهیچه های تنه شما انجام می شود، در حین آنکه  به صورتی عادی تنفس می کنید.

4- هدف گیری خوب و زیبا

امتیاز دهی FT به صورت امتیاز کامل و یا هیچ امتیاز می باشد. امتیاز دهی به گونه ای است که شما ناگزیرید تلاش کنید که بهترین شلیک را انجام دهید .
هر ساچمه ای که به کیلزون هدف اصابت کند، به اندازه یک امتیاز ارزش دارد و همه ساچمه هایی که هدر می روند، امتیاز صفر دارند. هنگامی که شما از بابت وزش باد، به اندازه چندین اینچ دور تر از محل “کیلزون” روی هدف نشانه می گیرید، واقعاً مهم نیست که آیا تفنگ شما از نقطه ایده آل تنها به اندازه یک فاصله کوچک دور است و یا اینکه فاصله بیشتری دارد. این لزوماً بدان معنی نیست که شما پیش از تیراندازی نیاز به هدف گیری دقیقی ندارید، بلکه هرگز این انتظار را نداشته باشید که مرکز رتیکل در 55 یاردی متوقف شود. اگر مرکز رتیکل به آرامی در درون یک دایره 5 تا 10 میلیمتری نوسان کند، در صورتی که شلیکِ خوبی انجام شود (همچنین دنبال گیری، هدف گیری دقیق، تخمین درست باد، وضعیت تفنگ و غیره نیز رعایت شود)، اصابت به هدف حتمی خواهد بود.

دنبال گیری (Follow Through)

با رها شدن هدف، فرآیند هدف گیری و شلیک به پایان نمی رسد. فرآیند حفظ هدف در خلال رها شدن ساچمه  و پس از شلیک، دنبال گیری نام دارد.

دنبال گیری به ویژه در تیراندازی با تفنگ بادی، اهمیت بسزایی دارد. چون عملکرد تفنگ بادی کاملاً آهسته است، بنابر این پس از چکاندن ماشه، زمانی طول می کشد تا شلیک انجام شود. در تفنگ هایی که  باید در ابتدا مسلح شوند، ماشه چخماق تفنگ را آزاد می کند و چخماق به جلو حرکت می کند تا سوپاپ مربوطه را باز کند. این کار سبب می شود که هوا آزاد شود که این خود سبب شتاب دادن به ساچمه در درون لوله تفنگ می شود، این پیش از آن است که ساچمه، کلاهک لوله تفنگ (مازِل) را ترک کند و از نفوذ تیرانداز رها شود. در خلال این دوره زمانی، اگر هدف دچار اختلال شود، شلیک ضعیفی خواهیم داشت.

برای دنبال گیری، چندین دلیل روانشناسی وجود دارد. هنگامی که شما تصویر درستی را در چشمی تفنگ می بینید، ماشه را می چکانید ولی انگشتان بی درنگ حرکت نمی کند. پیش از حرکت انگشت، تأخیری       به میزان یک دهم ثانیه رخ می دهد که معادل است با زمان واکنش شما. در خلال این دوره زمانی، هدف باید حفظ شود.

فرایند شلیک ساچمه نیز به مقداری زمان نیاز دارد (5 تا 12 میلی ثانیه)، ولی این زمان، تنها کسری از زمان واکنش انسان می باشد (که رنج آن از 75 تا 200 میلی ثانیه است).

ولی به راستی همه این مطالب برای ما به چه معنی می باشد؟ می دانیم که همه این تست ها، تنها زمان واکنش را نشان می دهند، ولی در صحنه تیراندازی، هم تیراندازهای جوان وجود دارند و هم تیراندازهای مسن، بنابر این می توانیم نتایجی را که به دست آورده ایم، به عنوان میانگین خوبی در نظر بگیریم و نتیجه گیری هایی کلی داشته باشیم:

تفنگ ها بسیار سریع تر از آنچه که ما باور داریم، شلیک می کنند.
ما بسیار آهسته تر از آنچه که می پنداریم، شلیک می کنیم.

مهمترین نکته آن است که بین زمانی که می پنداریم شلیک کرده ایم و زمانی که واقعاً شلیک می کنیم، 120 میلی ثانیه فاصله است که این حدود 120 برابر بزرگ تر از زمان قفل شدن برای یک تفنگ متوسط می باشد. این مطلب دو موضوع را پیشنهاد می دهد:

تلاش زیاد برای کاهش زمانِ 1 یا 2 میلی ثانیه ایِ قفل شدن، کارآیی چندانی ندارد.
انجام دادن دنبال گیری، تأثیر بسیار چشمگیری دارد.

همچنین تفنگ توسط برخی از ماهیچه ها به گونه ای نگه داشته می شود که باید در همان وضعیت باقی بماند، و این تا زمانی است که ساچمه تفنگ را ترک کند. بدون دنبال گیری، این احتمال هست که ماهیچه های نگهدارنده تفنگ، در کسری از ثانیه شل شوند و پیش از آنکه ساچمه، کلاهکِ لوله تفنگ را ترک کند، تفنگ حرکت کند و شلیک نامناسبی انجام شود.

دنبال گیری خوب را می توان با حفظ هدف گیری تفنگ به مدت حدود 1 ثانیه به دست آورد که این      پس از چکاندن ماشه است. این زمان بیش از حد مورد نیاز است، برای آنکه اجازه داده شود تا ساچمه تفنگ را ترک کند. برخی از تیراندازها از دوره های زمانی بیشتری استفاده می کنند که این دوره زمانی تا حدود 3 ثانیه نیز می رسد. به نظر می رسد که این زمان خوبی باشد ولی در عمل، سبب به هدر رفتن انرژی می شود.

این موضوع اهمیت زیادی دارد که آگاه باشید شما همیشه باید دنبال گیری را انجام دهید!  و بهتر است که از زمان مورد نیاز، یک ثانیه زمان بیشتری داشته باشید تا اینکه یک دهم ثانیه زمان کمتری داشته باشید… آن تک ثانیه در یک محیط رقابتی ضمن آنکه نگران کننده است، می تواند به میزان زیادی برای شما کاهش یابد، پس ممکن است ساچمه همچنان در لوله تفنگ باشد. اگر یک سوپاپ 2 ثانیه ای در روال عادی کار خود قرار دهید، ایمنی بیشتری خواهید داشت: شلیک، یک، دو و سپس تفنگ خود را پایین بیاورید. یا اینکه می توانید دنبال گیری را به نتیجه شلیک ها متصل کنید: تنها هنگامی تفنگ را پایین بگذارید که ببینید هدف می افتد و یا صدای ساچمه ای را که به خطا رفته است، شنیده باشید. حتی اگر تیرتان به خطا رود، باز هم دنبال گیری می تواند اطلاعات سودمندی را به شما بدهد. مثلاً این اطلاعات که تیراندازی ضعیفی داشته اید یا اینکه شلیک عالی بوده است ولی وزش باد را به درستی برآورد نکرده اید. دنبال گیری را می توان با یک تفنگ اسپرینگ به خوبی تمرین کرد. در اینجا فرآیند تیراندازی کندتر است و تفنگ نیز حرکت بیشتری دارد. بنابر این هر گونه خطای مربوط به دنبال گیری، بزرگتر دیده می شود (به این دلیل که تیراندازی با تفنگ های اسپرینگ، دشوارتر است).

بخش دیگری از دنبال گیری، بخش روانشناسانه است. این کافی نیست که تفنگ به صورت فیزیکی در وضعیتی نگهداری شود که با آن شلیک می شود. حتی اگر نتایج کاملی نیز به دست آمده باشد، باید تمرکز بر روی تیراندازی ادامه یابد.  اگر در خلال چکاندن ماشه، توجه خودتان را به حرکت کلاهک لوله تفنگ ادامه دهید، می توانید اطلاعات با ارزشی را درباره کیفیت تیر به دست آورید. این کار سبب می شود که در تیرهای بعدی، بازخوردی از تکنیک به کار رفته داشته باشید. به هنگام تصمیم گیری، بسیار مهم است که چه هنگامی تصحیحات جزئی انجام می دهید، چون اینها می توانند بر اساس اطلاعات مربوط به تیرهایی باشد که به نظر شما از نظر تکنیکی، تیرهای خوبی هستند.